جالب انگیز
بچه سراب
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:34 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:33 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:30 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:24 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:11 ::  نويسنده : مهدی

نام : سکينه دده بالا

نام هنري : هايده

تاريخ تولد : 1321

محل تولد : کرمانشاه

تاريخ وفات : 1368

محل وفات : آمريکا

محل دفن : آمريکا

 




                                                                    
هايده در سال 1321 هجري شمسي در يکي از روستاهاي کرمانشاه بدنيا آمد.

وي کارش را در راديو با برنامه گلهاي رنگارنگ آغاز کرد و از همان اوايل نام خود را در شناسنامه موسيقي ايران به ثبت رسانيد.

هايده به گفته بسياري داراي يکي از بهترين صداهاي تاريخ موسيقي ايران بود.

زنده ياد هايده در 7 شهريور 1357 مانند بسياري از هنرمندان ديگر وطن را به قصد لندن ترک کرد و پس از مدتي به آمريکا رفت و کار هنري خويش را در آنجا ادامه داد..............تا اينکه در سي دي سال 1368 با اينکه هنوز بيش از 47 بهار از عمرش نگذشته بود در آمريکا بر اثر سکته قلبي ديده از جهان فرو بست و دوستداران خويش را در غم و اندوه فرو برد.

پيکر هايده در مراسمي باشکوه و با حضور هنرمندان زيادي در آمريکا به خاک سپرده شد. 



بانو هايده درمصاحبه اي که حدود سه چهار سال قبل از درگذشتش با او انجام شده بود تلخ ترين خاطره اش را چنين بيان ميکند:



از زبان خود هايده:

تلخ ترين خاطره من اينه که آهنگي از جهانبخش پازوکي به من پيشنهاد شده بود بخونم که ترجيع بند آن اينه: من خودم رفتني ام

من بشدت به پازوکي پافشاري ميکردم که من اين آهنگ رو نميخونم

نميدونم چرا دلشوره عجيبي داشتم چون ميخواستم به مسافرت اروپا بيايم و فکر حادثه اي مرا تعقيب ميکرد.فکر ميکردم شايد بيماري اي تصادفي چيزي باعث شود که من برنگردم به ايران و هيچ وقت فکر نميکردم همچين حادثه اي اتفاق بيافتد و من تا امروز يعني 6 سال نتوانم وطنم را ببينم.

به هر صورت با ناراحتي خيلي شديد رفتم روي صحنه و اونو اجرا کردم.

7 شهريور ايران را به قصد لندن ترک کردم و نميتونم براتون توجيح کنم که حالت من در اون ساعت و اون لحظه چه بود.

ولي اميدي است که مرا نگه ميدارد که باز بتوانم ايرانم را ببينم وبه آغوش هموطنانم برگردم.



در سال هاي پس از انقلاب، ميان 1360 و 1368 و شايد به سبب ترانه هاي غميادانه (نوستالژيک) وطني که مي خواند، روز به روز بر شمار طرفدارانش در بيرون از ايران افزوده مي شد، هر چند که در خود ايران نامش حتي از فهرست کتاب هاي مرجع زدوده شده بود. 
از همين روي براي يافتن زندگينامه دقيق او سر در هر منبع موسيقائي فرو برديم که در اين سال هاي اخير تعدادشان نيز زياد شده است. چيز دندان گيري نصيب مان نشد. مثلا زاد روزش و زندگي پيش از خوانندگي اش را در اين منابع نيافتيم، ولي در همه آن ها به "تحقير" و تکرار آمده که نام اصلي اش "سکينه دده بالا" بوده است. گويي نام مي تواند تعيين کننده کيفيت صداي او بشود!

هايده از سال 1345 فراگيري موسيقي و آوازخواني را نزد موسيقيدان معروف علي تجويدي آغاز کرد. تجويدي در ميان آهنگسازان ايراني، معروف شده است به "کاشف صداهاي ناب"! البته صدا ها راکشف کرده، پرورش داده، معرفي کرده، ولي چند صباحي نگذشته که آن ها را از دست داده است. يا خودشان به راه ديگر، غالبا راه کاباره، رفته اند و يا "رنود" آنها را از او به غنيمت گرفته اند. هايده به گمان از آخرين کشفيات درخشان تجويدي باشد. شانسي که هايده آورده، اين بوده که تجويدي آهنگ تازه اي را در "مخالف سه گاه" و در پيوند با شعري برانگيزاننده از "رهي معيري" آماده اجرا داشته است. اين ترانه با زير و بالاهايي که دارد، معرف دقيقي براي صداي گسترده و پر توان هايده شده و صداي هايده نيز متقابلا ترانه "تجويدي - معيري" را تاثير بيشتر بخشيده است.

متن اين ترانه که "آزاده" نام دارد، آخرين کار موسيقائي " رهي معيري" است که در تب بيماري آن را سروده و کمتر در يک سال پس از آن، در آبان ماه سال 1347 درگذشت.

ترانه آزاده با صداي هايده، آهنگ از علي تجويدي با شعر رهي معيري

تجويدي خود در يک گفتگوي راديويي در شرح ساخت و پرداخت "آزاده" گفته است که رهي پس از آن که نيمي از ترانه را ساخنه، بيمار شده و بر اساس حالاتي که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقيه را با سوز و حال بيشتري تمام کرده است. 

ترانه نشان مي دهد که رهي، در بستر مرگ به تنها چيزي که برايش باقي مانده بود، مي نازيده است به آزادگي:

- "يارب چو من افتاده اي کو؟ / افتاده آزاده اي کو؟/
تا رفته از جانم برون، سوداي هستي/ آزاده ام، آزاده از غوغاي هستي/
گلبانگ مستي آفرين/ هم چون رهي سر دادهام من/
مرغ شباهنگم ولي/ در دام غم افتاده ام من/
خندان لب و خونين مگير/ مانند جام بادهام/ آزاده ام من!..."

تجويدي در گفتگويي که با او داشتم گفت: "آزاده را هيچ خواننده ديگري نمي توانست چون هايده با چنين وسعت صدايي بخواند ... هايده با خواندن اين ترانه و چند ترانه ديگر که من به او دادم، توانست تحولي در ترانه خواني و آواز خواني ايجاد کند و تاثيرات تازه اي در موسيقي سنتي به وجود بياورد..."

راه ديگر

هايده، اگرچه در سالهاي پيش از انقلاب همچنان روي صحنه ماند ولي بيشترين زمان و توان خود را در خدمت "بازار" قرار داد که بيشتر به سود و زيان مي انديشد تا به ارزشها. تجويدي که زماني به شکوه گفته بود که هر صدائي را که کشف مي کند و مي پروراند، بعدها بهره اش را به کاباره مي برد. در عين حال گناه اين انحراف را پيش از آن که بر گردن خواننده ها بگذارد، از چشم جامعه مي بيند:

"جامعه بود که اين ها را به سوي کاباره مي کشانيد... من در شوراهاي موسيقي مي گفتم که حقوق اين ها را زياد کنيد تا احتياج به رفتن به کاباره نداشته باشند... ولي نکردند اين کار را... حقوق بسيار کمي مثلا 500 تومان به خواننده مي دادند، در حالي که همين خواننده وقتي به کاباره مي رفت شبي ده هزار تومان مي گرفت... گناهي نداشتند... زندگي غير از اين را اجازه نمي داد..."


صداي هايده و برخي از ترانه هاي "غميادانه" او در سال هاي غربت، تسکيني در خور براي مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است 

هايده، پس از آزاده، چند ترانه ديگر نيز از تجويدي خواند و بعد سر و کارش به کاباره افتاد، از او جدا شد و به موسيقي به اصطلاح "مردمي"، نزديکتر شد. محمد حيدري، جهانبخش پارزکي، صادق نوجوکي و انوشيروان روحاني آهنگسازان ديگري بودند که صداي رساي هايده را در اجراي ترانه هاي خود به کار گرفتند. همان قدر که اين ها در راه "مردمي" شدن به هايده ياري رسانيدند، او نيز با صداي پر جاذبه خود سبب سکه شدن کار آن ها شد!

مهاجرت به "شهر فرشتگان" (لس آنجلس) پس از انقلاب کار را ديگر يکسره کرد. مهاجران مخاطب موسيقي آن قدر خسته و شکسته بودند که ديگر به ارزشها نمي انديشند و تنها "تفريح و سرگرمي" مي خواستند. سرمايه نيز در جايي به کار مي افتاد که مخاطب انبوه داشته باشد. بر بستري چنين تنيده از "تفريح و تجارت" موسيقي معروف به "لس آنجلسي" به دنيا آمد و بيشتر خوانندگان مهاجر از جمله هايده را نيز به خدمت خود درآورد.

اين حرف، بدان معنا نيست که در ترانه هاي غربتي هايده هيچ گوشه با ارزش دلنوازي وجود ندارد. در وهله اول بايد به جنس صداي ناب و کمياب او انديشيد که در همه بازمانده هايش يکسان مانده است، در اين دنياي "بي صدائي" و "بد صدائي" خود، نفس ارزش است!

هايده در اين هشت نه سالي که در مهاجرت به سر برد، دست کم توانست بخواند. اگر در ايران مانده بود سرنوشتي بهتر از "پريسا" و "هنگامه اخوان" پيدا نمي کرد که هنوز که هنوز است نمي توانند، آزادانه - و براي همگان - بخوانند، با آن که به دامنشان، پيرايه ابتذال نبسته اند!

صداي هايده و برخي از ترانه هاي "غميادانه" او در سال هاي غربت، تسکيني در خور براي مهاجران و تبعيديان دلشکسته بوده است.

هايده، سر انجام، در سال 1368 در شهر سانفرانسيسکو، به سکته قلبي درگذشت و در گورستان "وست وود" لس آنجلس به خاک سپرده شد.

نقل از بي بي سي

مصاحبه با آقاي مهدي ذکايي سردبير مجله جوانان در امريکا در رابطه با هايده

"خانم هايده ابتدا اومده بود لندن. مدتي بعد از انقلاب اونجا زندگي کرد و کار کرد و بعد اومد آمريکا و اينجا فعاليتش رو شروع کرد. هايده شبي که در سانفرانسيسکو روي صحنه بود درگذشت. بعد از کنسرت بلافاصله دچار حمله قلبي شد و فرداي آن روز در گذشت. من فکر کنم اون موقعي که اين اتفاق براش افتاد هايده در بهترين موقعيت خوانندگي بود و هيچ کس در برابرش نبود."

" و اون موقع يادمه که تمام آلبوم ها وآهنگاش گل کرده بود و روي صحنه هم موفق بود. هايده وقتي فوت کرد که در اوج بود. وقتي که رفت ، مردم خيلي خيلي متاثر شدن. براش با شکوه ترين مراسم خاکسپاري و هفت و يادبود رو برگزار کردن که در تمام سالهاي اخير چنين مراسمي براي کسي انجام نشد و جاي هايده هميشه خاليه وصدا وآهنگاش هميشه موندنيه."






"چهل "

"هايده وقتي فوت کرد چهل و هفت سالش بود. ما ملاقاتهايي زيادي باهم داشتيم . روحيه خيلي خيلي خوبي داشت."

"ماجراي عجيب آخرين مصاحبه هايده"

مهدي ذکائي : آخرين مصاحبه هايده درست يک هفته قبل از مرگش بود. يک هفته بعد که مجله در اومد دقيقاٌ يک روز بعد از مرگش بود. يکي ازعجيب ترين اتفاقاتي که قبل از مرگ هايده افتاد اين بود که آقاي حسام ابريشمي که نقاش معروفي در آمريکا است. يک طراحي براي روي جلد مجله در کنار عکس هايده انجام دادن که چشم هايده کاملاٌ روي اين طرح خيره شده بود و درمورد با اون سوال مي کرد

"بعداً فهميدم که اين طرح در امريکاي جنوبي سمبل مرگه و تقريباً به شکل يک دلقک در حال رقصه. خاطراتي که از آخرين مصاحبه با هايده در ذهن دارم اينه که از کساني گلايه مي کرد که خيلي اذيتش کرده بودن. خيلي از شايعاتي که مطبوعات براش ساخته بودن دل آزرده بود.
ولي گفت که دوباره روي پاهام مي ايستم و مي خوام از نو شروع کنم و بسيار فعالتر از قبل باشم و کارهام رو گسترش بدم."

شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:23 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 31 فروردين 1392برچسب:, :: 15:18 ::  نويسنده : مهدی
جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 13:0 ::  نويسنده : مهدی
جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 12:39 ::  نويسنده : مهدی

محمد علی فردین فرزند علی گل فردین در شانزدهم فروردین 1309شمسی در یک خانواده متوسط و اهل هنر درحوالی خیابان شهباز به دنیا آمد و در شب هیجدهم فروردین 1379خورشیدی پس از هفتاد سال زندگی درتهران فوت کرد. فردین دارای دوبردار به نامهای عباس فردین(تنی) و ایرج فردین (ناتنی) و یک 


 

خواهر ناتنی است. فردین اهل روستای خراوات است محمد علی فردین دارای چهار فرزند (دوپسر و دو دختر )به نامهای سعید (44ساله) سیاوش (42ساله) عاطفه (40ساله)آمنه (27ساله) است و از آنها 4نوه دختری ونیز 2نوه ی پسری بجا مانده است. در ادامه باید بگویم که فردین یک ورزشکار بود او نائب قهرمان کشتی جهان در سال 1333 بود. او ابتدا از فوتبال شروع کرد نه به طور حرفه ای و پس از فوتبال به شنا ،ژیمناستیک وهالتر روی آورد و در پی یک اتفاق به کشتی روی آورد. او با اخذ مدرک دیپلم به سربازی رفت ودرجه دار نیروی هوایی شد و در سن 18سالگی ازدواج نمودکه تا پایان عمر ادامه داشت. بازیگر مورد علاقه والگوی هنری او ناصر ملک مطیعی بود. اوتوسط ناصر ملک مطیعی و با بازی درفیلم چشمه آب حیات وارد سینما ایران شد. فردین با بازی درفیلم های(فردا روشن است و فریاد نیمه شب)به کارگردانی ساموئل خاکچیان که توانست عنوان بهترین و پرفروشترین فیلم سال را ازان خود کند فردین درسال1341اولین فیلمش را تهیه وخود آن را کارگردانی کرده است.است. از فیلم های مطرح او می توان به فیلم ساحل انتظار به کارگرانی سیامک یاسمی اشاره کرد. فردین در سال1343 با بازی درفیلم آقای قرن بیستم تیپ جدیدی را وارد سینما ایران کرد. فردین در سال 1343با بازی در فیلم های چون:گنج قارون و انسان ها و مسیر رودخانه لقب مرد اول سینمای ایران را بدست آورد. او در فیلم چرخ وفلک که بازسازی شده ی یک فیلم هندی(هندی آوراره به کارگردانی وبازیگری راج کاپور بود)به کارگردانی صابر رهبر بازی کرد. در سال 1347فردین با استفاده از یک داستان هندی فیلم معروف و مشهور سلطان قلبها را کارگردانی وبازی کرد. از آن زمان به بعد به فردین لقب سلطان قلبها رادادند این فیلم در جشنواره سپاس برنده جایزه بهترین فیلم وبهترین بازیگر مرد را به خود اختصاص داد. در همان سال فردین برای بازی در یک فیلم وسترن به نام وحالا روحت را به خدا بسپارکه در ایران با نام مردانه بکش به نمایش درآمد به ایتالیا رفت. نکته قابل توجه آن است که فردین در این فیلم در کنار ستارگانی مشهوری چون:فابیوتستی واتوره مانی بازی کرد و در تیتراژ نام او بالا تر از این ستارگان قراردارد.فردین پس از بازگشت از ایتالیا استودیویی به نام فرودین فیلم را تاسیس کرد. لازم به ذکر است که فردین صاحب استودیو دالیا فیلم نیز بود. ولی همیشه فیلم ها را در فرودین فیلم تهیه می کرد. 

فردین قبل از فیلم مردانه بکش در فیلمهای چون مردی از تهران و طوفان بر فراز پترا که هر دو در لبنان ساخته شد نقش آفرینی کرد فردین از سال 48 به تهیه کنندگی نیز پرداخت. در سال 1349به کارگردانی و بازی در سه فیلم پر فروش سال به نام های:قصر زرین-سکه شانس-یاقوت سه چشم-کوچه مردهااشاره کرد. درسال1350 فردین در فیلم همای سعادت محصول مشترک ایران وهند بازی کرد که در این فیلم با بازی در کنار ستارگان هند بر محبوبیت خود افزود. این فیلم در هندوستان با نام صبح وشام به نمایش درامد. فردین در فیلم های چون میعاد گاه خشم و راز درخت سنجد از جلال مقدم و بابا شمل از حاتمی نیز نقش آفرینی کرده است0 فیلم بابا شمل برنده جایزه دومین فیلم سال از جشنواره سپاس شد. بعد از این فردین فقط در فیلم هایی که خود تهیه کننده وکارگردان ان بود بازی می کرد. ازاین فیلم ها می توان به فیلم های چون:جهنم+من و در سال جبار سر جوخه فراری که در نوروز 1352به فروش سرسام آوری رسید. فردین درسال 1353دوباره پرکار شد و در فیلم هایی چون جوانمرد و ناجورها بازی کرد او در سال 1355 در فیلم غزل با شخصیت متفاوتی ایفا نقش نمود. آخرین فیلم اوفبل از انقلاب برفرازآسمانها بود که خود او کارگردانی وتهیه کنندگی انرا بر عهده داشت. فردین پس از انقلاب در آخرین فیلم خود ساخته ایرج قادری به نام برزخی ها ایفا نقش نمود ودر همان فیلم وداع تلخ فردین از سینما ایران به چشم می خورد. فردین بعداز انقلاب به کار فرش فروشی وسپس به کار قنادی روی آورد. فردین دوست صمیمی جهان پهلوان تختی بود و پدری مهربان برای چهار فرزند خود وحامی مستضعفان بود. اما ما خبر فوت فردین را از یک رادیو بیگانه شنیدیم. 



تیتر روزنامه ها پس مرگ فردین از زبان بازیگران سینما ایران: 

جمشید مشایخی:دیگر کسی به محبوبیت او نمی رسد0 

مجید مظفری:نمی توانیم نام فردین را از سینما ایران جدا کنیم0 

عزت الله انتظامی:فردین محبوب تر از همیشه0 

ایرج راد:فردین یک پدیده بود0 


او مرد عشق بود ووفادار زندگی 

آری برین مرد خدا می توان گریست

 

جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 12:27 ::  نويسنده : مهدی
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 16:24 ::  نويسنده : مهدی

برای دانلود آهنگ روی لینک زیر کلیک کنید

 

http://uplod.ir/588ymvfd8jy3/8.MP3.htm

پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:7 ::  نويسنده : مهدی
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:3 ::  نويسنده : مهدی
پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 13:1 ::  نويسنده : مهدی

برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید.آهنگش جالبه

http://uplod.ir/y7ys56eq4xtp/Baran__ShabNava__Ziadi.mp3.htm

پنج شنبه 29 فروردين 1392برچسب:, :: 12:51 ::  نويسنده : مهدی
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 19:35 ::  نويسنده : مهدی

کاریکاتور خواستگاری

1)روش جزوه ای(مخصوص دانشجویان): در این روش شما در راه پله دانشگاه کمین کرده و مقداری برگه دستتون میگیرید و سوژه مورد نظر رو مد نظر گرفته,در این هنگام برخورد شدیدی با طرف کرده و برگه ها پخش زمین میشود و شادوماد خم میشه برگه ها رو جمع کنه و ی دل نه صد دل زیرچشی عاشق شما میشه

شانس های ازدواج : دکترx, مهندس y, من و....(کمترین احتمال)
 

2)روش اشرف خانومی: در این روش شما به همراه اشرف خانوم و دوستان دم در نشسته و سبزی پاک میکنید, کلم خورد کرده و سرکه اضافه میکنید,پس از چند روز آنها شما را عروس گلم صدا کرده و صاحب خواستگار میشوید.

شانسهای ازدواج: رضا کچل, اکبر قصاب, علی مکانیک, موری عقرب, بهزاد کلاغ من و....

 

3)روش پلاستیکی: در این روش شما برای خرید میوه و سبزی به بیرون رفته و کلی پلاستیک در دست خود هنگام برگشت دارید, در این هنگام یهو یکی میگه آبجی بذار کمکت کنم و ی دل نه صد دل از سر تا ته کوچه عاشقتون میشه

شانسهای ازدواج: فردین, بهروز وثوق, داداش کایکو, ملوان زبل, من و...
 

4)روش جاده ای: در این روش لاستیک ماشین خود را پنچر کرده و کنار جاده ایستاده تا فرد مورد نظر پیداش شه بیاد کمکتون,اگه ازطرف خوشتون نیومد با اخم میگید مرسی شوهرم الان میاد عوض میکنه و یارو میره,اگ از طرف خوشتون اومد ی کلمه میگید:آخه لباستون کثیف میشه.طرف ی دل نه صد دل با این ی کلمه عاشقتون میشه.

شانسهای ازدواج: در این روش شما با چهره های مختلف امکان روبرو شدن دارید اما نترسید, از قبیل:اکبر دماغ, چنگیز سیبیل, وحید گوجه, علی بربری, حسن خوشگله, سعید خیار, مجید کله, ممد گلخار, داود مایتابه, من و....
 

5)روش شماره ای: در این روش شما در خیابون به پسرها آمار داده و شماره میگیرید,که من این روش رو توصیه نمی کنم

شانسهای ازدواج: مجید کله, محسن پپه, حمید خیارشور, رضا کره, کریم ببعی, مهران ببو, ناصر کلم و من و.....
 

6)روش کوهی: در این روش شما به کوه رفته و بلند فریاد زده "من شیرینم" کجایی پس؟

شانسهای ازدواج: فرهاد تیشه باز (که جدیدا معتاد شده بهش میگن فرهاد شیشه باز)! خسرو پرویزززززز (که الان آدم شده فامیلیشو گذاشته پرویز اما ما قبلا تو محل خسرو مگس صداش میکردیم), من و...
 

7)روش اینترنتی: در این روش شما باید به خواستگاری این اشخاص بروید
شانسهای ازدواج: دوست خوبم گوگل گوگولی(بچه گوگوش و بروسلی), استاد خوبم یاهو یابوزاده, من و....
 

8)روش سوسی(سوسولی): در این روش شما مانتو مشکی, شال صورتی, کفش صورتی, لاک صورتی و...باید استفاده کنید.

شانسهای ازدواج: مانی پنکیک, ساسی چش قشنگ, امیر خط چش, کامی فر مژه, سامی نمکی, پلنگ صورتی, من و...
 

9)روش شگفت انگیز: در این روش شما از شارژ شگفت انگیز ایرانسل استفاده کرده و در قرعه کشی ایرانسل برنده یک دستگاه پورشه میشوید و صاحب میلیونها خواستگار می شوید !

شانسهای ازدواج:هرکی که فکرشو کنی به جز من!چون تا الان اگه قرار بود زنم بشی تو 8تای قبلی شده بودی نه الان که ماشین داری, لیاقت منو نداری !
 



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 19:33 ::  نويسنده : مهدی

نامه به يك پرايد
بچه ها متشكريم از بيخ

 

 سلام پرايد!
روزگار، ما را به جايي رسانده كه به پرايد نامه بنويسيم. (فكر كن!)

نامه به پرایدپرايد عزيزم، شنيده ام مرز هجده ميليون تومان را رد كرده اي. اي قشنگ تر از پريا از اين به بعد، انصافا، تنها تو كوچه نريا. چون با اين وضعيت زورگيري، اختلاس و... كلابچه هاي محل دزدن و خداي نكرده زبانم لال يكجا تو رو مي دزدند.
پرايد خوبم، انژكتورت را قربان، اي لاستيكت تو حلقم، اي فداي برجستگي صندوق عقب تو، اي دور رينگت بگردم، فكر مي كردي يك زمان به مدد تلاش شبانه روزي مسوولان هجده ميليون تومان بشوي؟!
اي پرايد، اي نازنين، اي ماكسيما مخفي، اي طرح ژنريك بنز، اي پرادو مينيمال تو الان در شرايطي هستي كه مي توان لنت هايت را طوطياي چشم كرد. تو الان در موقعيتي هستي كه دود اگزوزت صد مرتبه از هواي فرحزاد مصفي تر است! تو چنان مقام و منزلتي داري كه مردم عاشق جيب چاك تو هستند. يعني قيمتت جيب جر مي دهد، باقلوا! من در حسرت آن لحظه خواهم سوخت كه سايپا سر در كارخانه اش بيلبورد بزند «اين ور پرايد اوفينا/ اون ور پرايد اوفينا».
اي تراول چك متحرك، اي هر دور لاستيك تو شيش ماه كار كردن من، اي كه ديروز در حد غضنفر بودي و امروز اما يك پا «ارزو» شدي. همينطور كه در خيابان ها حركت مي كني و از مردم دل مي بري به جان مسوولان با بالاگرفتن برف پاك كن هايت دعا كن. آنها و فقط آنها چنان در حوزه اقتصاد كيمياگري بلد بودند، كه توانستند نه مس، كه لگني مانند تو را طلاكنند: طلاي هجده عيار! باز من نمي دانم چرا اين مردم ناسپاس از مسوولان انتقاد مي كنند. قيمت پرايد امروز، قيمت زانتياي يك سال پيش است. آيا اين امر به راحتي به دست مي آيد؟ اين دوستان ناممكن ها را براي ما ممكن كرده اند. اي الهي آخ و همينطور بچه ها متشكريم از بيخ.

چهار شنبه 28 فروردين 1392برچسب:, :: 19:8 ::  نويسنده : مهدی

 طنز زن

 

 

طنز زن

طنز زنها

طنز زنها

طنز زن

طنز زن

طنز زن

طنز زن

طنز زن

طنز زن

طنز زن

 

 

 

 



ادامه مطلب ...
دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 21:0 ::  نويسنده : مهدی
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 14:49 ::  نويسنده : مهدی
یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:, :: 14:30 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 21:5 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 20:45 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 15:28 ::  نويسنده : مهدی

-سوسكه به خودش نارنجك ميبنده، ميره زير دمپايي !

-تركه زنگ ميزنه 118، ميگه: ببخشيد شماره تلفن غضنفر رو دارين؟! يارو ميگه: نه. تركه ميگه: پس من ميخونم يادداشت كنين !

- يه تركه ميره توالت درو نمي بنده ميگن چرا درو نميبندي؟ ميگه ببند م از سوراخش نگاه كني !

-تركه ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي ميزنن درش ميارن !

-تركه با دو تا خيار در دست ميره بقالي ،ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله . تركه ميگه: پس بي زحمت اين دوتا رو هم بشور !

-تركه مي خواسته گردو بشكنه، گردو رو ميگذاره زير پاش، با آجر ميزنه تو سرش !

-تركه ميره بقالي،‌ مي‌بينه رو ديوار بزرگ نوشتن: علي با ماست! حسن با ماست! حسين با ماست ،ميگه: ببخشيد آقا، شما ماست خالي نداريد؟ !

-تركه مهم ميشه زيرش خط ميكشن، تو امتحان هم مياد !

-تركا ميان يه شعر بسازن كه فارسا رو مسخره كنن، ميگن: تركا گل پسرن فارسا تركِ خرن !

-تركه يك سكه ميندازه هوا، شير مياد، فرار ميكنه !

-يه روز يه تركه از مكه برميگرده ازش ميپرسن كه خوب چطور بود؟ ميگه هيچي بابا رفتيم خدا خونه نبود همه تو حياط موندن !

-به تركه ميگن: كجا داري ميري؟ ميگه: دارم برميگردم !

-تركه مي خواسته پشتشُ بخارونه دستش نمي رسه زير پاش آجر مي زاره !

-به تركه ميگن شما آشغالاتون رو تو چي ميريزيد. ميگه لاي نون ميگن لاي نون؟ميگه نميدونم لاي نون يا ناي لون !

-تركه از يكي ميپرسه قبله كدوم طرفه؟! يارو نشونش ميده، تركه ميگه: بايد خيلي برم؟ !

- يه تركه ميخ مي ره تو دستش درش مياره مي بينه داره خون مياد ؛دوباره مي ذاره سرجاش

-يه تركه شاخ به شاخ تصادف ميكنه ,بهش ميگن چه جوري شد؟ ميگه راستش ما داشتيم مي رفتيم , اونام داشتن ميرفتن , نگو ميومدن !

-تركه زنگ مي زنه هوا شناسي مي گه دستتون درد نكنه امروز خو ب هوايي بود !

-به يه تركه مي گن بلدي پيانو بزني مي گه من نه ولي يه داداش دارم اونم نه !

-يه روز يه فارس از تركه سوال مي كند راسته كه تركها به خر مي گن داداش؟ تركه ميگه آره داداش !

-تركه ميخواسته زيردريايي آمريكاييا تو خليج فارس رو غرق كنه، در ميزنه فرار ميكنه !

-وسط اردبيل يه چاهي بوده، ‌هي ملت مي‌افتادن توش،‌زخم و زيلي مي‌شدن. ميان تو شهرداري يك جلسه برگذار مي‌كنن كه واسه اين مشكل يك راه حلي پيدا كنن. يكي از مهندسا پا ميشه ميگه: يافتم! ما يك آمبولانس مي‌گذاريم بغل اين چاه، ‌هركي افتاد توش رو سريع ببره بيمارستان. ملت همه هورا مي‌كشن..آفرين! ايول! دمت گرم!‌ يك مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق كه همتون نفهميد!‌ آخه اينم شد راه حل؟! ملت ميگن، خوب تو ميگي چي‌كار كنيم؟ يارو ميگه: بابا تا اون آمبولانس طرف رو برسونه بيمارستان، كه بدبخت جون داده. ما بايد يك بيمارستان كنار اين چاه بسازيم، كه همه بهش سريع دسترسي داشته باشن! ملت ديگه خيلي حال مي‌كنن، كف مي‌زنن سوت مي‌كشن، كه ايول بابا تو چه مخي داري!‌ يهو يه مهندس ديگه پا ميشه ميگه: الحق هرچي بهمون ميگن خر، حقمونه! آخه اين شد راه حل؟! اين همه خرج كنيم يك بيمارستان بسازيم كنار چاه كه چي بشه؟ مردم تعجب مي‌كنن،‌ميگن: خوب تو ميگي چيكار كنيم؟ يارو ميگه: بابا اين كه واضحه!، ما اين چاهو پر مي‌كنيم، ميريم نزديك يك بيمارستان يك چاه مي‌زنيم

-تركه سرطان داشته، ميره مشهد خودشو با قفل و زنجير ميبنده به پنجرة فولادي و كليد رو هم قورت ميده، ميگه: تا شفا نگيرم نميرم! بعد يك ساعت خبر ميرسه كه تو حرم بمب گذاشتن، تركه يك كم دست و پا ميزنه، بعدِ يك مدت داد ميزنه: يا حضرت ابولفضل منو از دست اين امام رضا نجات بده

-تو جزيره آدم‌خورا يك بابايي ميره ساندويچ فروشي، يك ساندويچ مغز سفارش ميده. ساندويچيه ميگه: ميشه 2 تومن. مرده عصباني ميشه ميگه: يعني چي؟ مگه سَرِ گردنست؟! هفته پيش يك تومن بود! ساندويچيه ميگه: آخه اين مغز تهرونيه، بابا ‌بالاخره يك كلاس خاص خودشو داره. مرده هم ساندويچش رو ميخوره و چيزي نمي‌گه. هفته ديگه مياد دوباره يك ساندويچ مغز سفارش ميده، اين دفعه ساندويچيه ميگه:‌شد 10 تومن! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه‌: بابا چه خبرته؟! ساندويچيه ميگه: آخه عزيز من،‌اين دفعه مغز رشتيه، كلي فسفر داره به جان تو! باز طرف چيزي نمي‌گه و پول و ميده و ساندويچش رو مي‌خوره. هفته بعد دوباره مياد و يك ساندويچ مغز سفارش ميده، اين دفعه ساندويچيه ميگه: ميشه 100 تومن! يارو ديگه پاك شاكي ميشه و ساندويچ رو مي‌كوبه رو ميز داد ميزنه: بي انصاف!‌ اين چه مسخره بازيه دراوردي؟!! ساندوچيه ميگه:‌آخه عزيز من،‌اين يكي مغز تركه،‌ بايد 100 تا كله بشكنيم تا ازش يك ساندويچ دربياد

-تركه ادعاي پيغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه تركه ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟ تركه ميگه: ايلده ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد

-يك سري از دانشمندا داشتن روي مغز آدم تحقيق ميكردند، يك رياضي دان را انتخاب مي كنند و بهش ميگن از يك تا پنج بشمر، اون هم سريع شروع ميكنه به شمردن: يك..دو..سه..چهار..پنج... بعد جراحيش ميكنند و نصف مغزش را در ميارن، و دوباره ميگن بشمر، اينبار يكم كندتر ميشمره : يك...دو...سه...چهار...پنج.... دوباره مغزش رو جراحي ميكنند و يك چهارم ديگش را در ميارن و ميگن بشمر، يارو آروم آروم ميشمره: يك...... دو...... سه...... چهار...... پنج..... دانشمندا شاكي ميشن، اين سري جراحي ميكنند، كل مغز يارو رو درميارن! وقتي بهوش مياد، بهش ميگن بشمر، يارو ميگه: بير...ايكي...اوچ...دورد...بش....التي....يدي

-آرداواس بعد بيست سال از آمريكا برميگرده ايران و يك ساندويچ فروش ميزنه. روز اول، تركه مياد ميگه: قربون دستت، يك ساندويچ سوسيس بده. آرداواس كه هنوز خوب از حال و هواي ديار كفر درنيومده بوده، ميپرسه: "تو گو" بدم؟ تركه شاكي ميشه، ميگه: نه مرتيكه، تو نون بده

-تركه تو مسابقه بيست سوالي شركت ميكنه، قبل از مسابقه بهش ميگن: ببين جواب ژاندارمريه ولي همون اول نگي كه ضايع بشه، يه چند تا سوال اولش بكن بعد جوابو بگو. مسابقه شروع ميشه، تركه ميپرسه: جانداره؟ ، مجريه ميگه: نه. تركه ميگه: مِريه؟ ميگه: نه. تركه ميگه: جاندارمريه؟

-تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب خياره، فقط تو زود نگو كه ضايع شه ،خلاصه مسابقه شروع ميشه تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. تركه ميگه: بابا اين عجب خيار گنده‌ايه

-تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب برج ايفله، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. تركه ميگه: ...ها! پس حتماٌ برج ايفله

-تركه ميخواسته تو مسابقه شركت كنه و پارتيش بهش ميگه جواب مسابقه خواجه نصيرالدين طوسيه ولي يادت باشه سريع نگي. مسابقه شروع ميشه. !خواجه نصيرالدين قرمزيه؟ !نه !خواجه نصيرالدين آبيه؟ !نه ... !خواجه نصيرالدين بنفشيه؟ به سوال 19 كه ميرسه مجريه ميخواسته راهنماييش كنه ، ميگه: نه جانم و بعد شلوار طوسيشو نشون ميده به تركه . !ها خواجه نصيرالدين شلواريه

-يه هواپيما تو قبرستون تبريز سقوط ميكنه، فردا راديو تبريز ميگه: شب گذشته يك فروند هواپيماي توپولوف در حومة شهر تبريز سقوط كرده و تا اين لحظه 34513 جسد كشف شده! عمليات براي يافتن اجساد بقيه قربانيان همچنان ادامه دارد

-تركه واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خيرات ميكرده. خلاصه هركي رد ميشده، يك خرما برميداشته و يك صلوات ميفرستاده. بعد يك مدت، يك بابايي دست ميكنه يك مشت خرما برميداره، تركه دستشو ميگيره، ميگه: هوووي! چه خبره؟! يك نفر آدم مرده، اتوبوس كه چپ نكرده-

-تركه تو سينما وسط نشسته بوده ، دست ميكنه تو دماغش و حسابي تميزش ميكنه اما نه دستمال داشته نه ميتونسته بلند بشه به بغل دستيش ميگه : آقا لطفاً اينو دست به دست كن بمالش به ديوار

-تركه داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان به امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسين بسته‌است... ‌تركه ميگه:‌ باشه بابا بستس كه بستس، ديگه چرا هي قسم ميخوري؟

-تركه داشته تو اتوبان كرج با سرعت ميرفته , يه دفعه راديو پيام ميگه : "رانندگان عزيز كه در لاين تهران به كرج در تردد هستند مواظب باشن يه اتوموبيل در لاين مخالف در حركت است" تركه همينجور كه داشته فرمونو اينور اونور ميكرده ميگه : لامصبا يه دونه دوتام نيستن

-تركه ميرسه سر يك صحنة تصادف، از يكي ميپرسه: ببخشيد قربان، اينجا چه خبره؟ يارو هم ميگه: هيچي آقا، اين بدبخت گوزپيچ شده! تركه ميره تو فكر، بعد يك مدت يك بنده خداي ديگه مياد از تركه ميپرسه: ببخشيد اينجا چي شده؟ تركه ميگه: ايلده منم خوب نفهميدم، نميدونم اين بابا پيچيديه گوزيده، گوزيده پيچيده، سر پيچ گوزيده؟

-تركه با چند تا رشتيه نشسته بودن داشتن جوك مي گفتن، رشتيا براي تركا جك ميگن، نوبت تركه كه ميشه،‌ تا مياد بگه: يه روز رشتيه... همه بهش ميگن بشين بابا نميخواد بگي! دوباره يه دور ميزنه ميرسه به تركه، باز تا مياد بگه: يه روز يه رشتيه... ميپرن وسط حرفش، نميذارن بگه. بار بعد كه نوبت ميرسه به تركه، ميگه: يه روز يه تركه داشته ميرفته با سر ميخوره زمين! همه رشتيا ميخندن بعد تركه ميگه: ‌ولي وقتي بلندش ميكنن ميبينن رشتي بوده

-تركه ميره خواستگاري به دختره ميگه: خانوم ببخشين، اسم شما چيه؟ دختره با عشوه جواب ميده: عطر گل ياس، اسمم ثرياس! بعد از تركه ميپرسه: اسم شما چيه؟ تركه يه فكري ميكنه، با ادا ميگه: بوي گوز خر، اسمم گضنفر

-يه بار دوتا ترك سوار پژو ميشن ... يكي شون ميگه : آي راننده ، يه نوار بذارتو پخش حال كنيم .. رانندهه ميگه : نوارا تو داشبورده ، قربونت خودت يكي وردا بذار .... تركه داشبورد رو باز ميكنه هي نوارا رو زيرورو ميكنه ،اخر يه نوار ويدئوپيدا ميكنه ..بعدم با زور تركيش فشارش ميده توضبط .... دوستش كه ميبينه اينجوري ميكنه يه پس گردني بهش ميزنه ميگه : آخه خره ،توچقدر تركي !!!! اين نواره واسه تريليه نه پژو

-يه بار يه امريكايي به يه تركه ميگه تكنولوژي تو كشور ما انقدر پيشرفت كرده كه نگو ... بعدم دسته تركه رو ميگيره ميبره امريكا سوار يه جت ميكندش ، بهشم ميگه : ببين من الان با آخر سرعت ميرم ، هروقت خواستي وايستم بگو گوزيدم من نگه ش دارم ... بعدم باسرعت ميره ... بعده چن دقيقه تركه ميگه گوزيدم ! امريكاييه نگه ميداره ... تركه ميگه : اي بابا اينكه چيزي نيست ... بيا بريم ايران بهت نشون بدم تكنولوژي چيه ؟؟ ... بعد امريكايي رو مياره ايران سوار موتور گازيش ميكنه ،ميگه من با عند سرعت ميرم هرجا خواستي نگه دارم بگوگوزيدم ... خلاصه امريكايي رو سوار ميكنه بعده چن دقيقه امريكاييه ميگه گوزيدم ... گوزيدم ... تركه ميگه : ديگه بريني هم فايده نداره

-يه تركه و يه آمريكاييه و يه انگليسيه داشتن تو يه كنفرانس علمي در باره پيشرفتهاي علمي كشورشون صحبت ميكردن. آمريكاييه ميگه: ما يه موشك ساختيم كه دقيقا وسط ماه فرود مياد. ميگن: دقيقا وسط ماه؟! ميگه: نه، حدوداً يه وجب اينورتر. بعد انگليسيه مياد ميگه: ما يه سفينه فرستاديم وسط مريخ. ميپرسن: درست وسطش؟ ميگه: نه، تقريباً يه وجب اينورتر. نوبت تركه ميرسه، هر چي فكر ميكنه چيزي به نظرش نميرسه، آخرسر ميگه: ما تو كشورمون با چشمامون غذا ميخوريم! همه ملت كف ميكنن، ميگن يعني چي، مگه ميشه؟ يعني واقعا با چشماتون غذا ميخورين؟! تركه ميگه: نه، حدوداً يه وجب پايين تر

-تركه مي‌ميره، مي‌برنش بهشت. دو سه روز مي‌گذره، ‌يك روز ميان ازش مي‌پرسند كه همه چي ميزون هست يا نه، ميگه: والله همه چيز عاليه، فقط كمي هوا سرده! مي‌برنش دم مرز جهنم كه يخورده گرماي جهنم بخوره بهش، كه گرم شه. دوباره بعد از چند روز ميان مي‌پرسند: خوب اوضاع چطوره؟ ميگه: والله همه‌چي خوبه، ولي هنوز يه زره سوز مياد! ميگن بابا تو اصلاً لياقت بهشت رو نداري، ميندازنش تو جهنم! بعد از چند روز ميان، مي‌پرسند: خوب بالاخره گرم شدي؟ ميگه: والله اينجا بهتره، ولي هنوز هم يه زره سوز مياد! شاكي مي‌شند ميندازنش طبقه هفتم جهنم، تو مركز آتيش. چند روز مي‌گذره، ‌ميان بهش سر بزنن ببينيند اوضاع احوالش چطوره. تا درو باز مي‌كنند، يارو داد ميزنه: ‌داداش اون درو ببند،‌ يخ كرديم

-تركه ميخواسته بياد تهران، ميره ترمينال از يه راننده ميپرسه آقا بليط تهران چند؟ رانندهه ميگه: اگه جلو بشيني 1000 تومن وسط 800 تومن رو بوفه 500 تومن، بعد ميخواد يكم يارو رو سر كار بذاره، ميگه: اگه دنبال اتوبوس هم بدويي 300 تومن! تركه يك نگاهب به كيف پولش مي‌كنه، ميگه: خوبه دنبالش ميدوم! خلاصه 300 تومن ميده‌ و بسم‌الله شروع مي‌كنه دنبال اتوبوس دويدن. نزديكاي غروب اتوبوس داشته از نزديكاي كرج رد ميشده،‌ رانندهه ميبينه تركه هي داره از عقب اشاره ميكنه، شاگردش ميگه: بابا دهنش سرويس شد! نگه دار سوار شه. هوا داره تاريك ميشه سختشه، بيچاره 300 تومن هم كه داده. راننده هم نگه ميداره تركه نفس نفس زنان و شاكي مياد جلو ميگه: اينجا كرج بود؟ راننده ميگه: آره. تركه ميگه: خوب مرتيكه خر چرا هر چي علامت ميدم نگه نميداري؟! من ميخواستم كرج پياده شم

-تركه ميره مغازه ميگه: آقا يه بيسكويت خوب بدين. بقاله ميگه: ساقه طلايي خوبه؟ تركه ميگه نه. ميگه: ويفر خوبه ؟ ميگه نه . ميگه گرجي خوبه؟ ميگه نه. ميگه: مادر خوبه؟ تركه ميگه: قربان شما، دست بوسن

-يك روز بچه هاي تهران تصميم مي گرن ديگه ترك ها رو ضايع نكند .يك بارم خودشون و جلوي ترك ها ضايع كنند.1نماينده مي فرستن تبريز.تهراني كه مي رسه شب بوده بعد مي بينه كه چندتا ترك يك جا جمع اند .تهراني با مشت و پا هي ميزنه به يك تير چراغ برق .تركه مياد ميگه چي كار ميكني حاجي .تهراني ميگه :والا من از تهران امدم تهرانيم هرچي در مي زنم در باز نمي كنن .تركه سرشو ميگيره بالا ميگه والا چرا غاشون كه روشن شما يجبار ديگه سعي جن

-تركه سر مرز يه عراقيه رو اسير ميگيره. همينجور كه داشته ميبردتش، يه دفعه يه خمپاره ميخوره بغلشون دست عراقيه كنده ميشه. عراقيه ميگه: بگذار من اين دستمو بندازم تو كشور خودم. تركه دلش مي‌سوزه، ميگه باشه. يكم ديگه ميرن، دوباره يه خمپاره ميخوره اون يكي دست عراقيه هم كنده ميشه. باز عراقيه ميگه بگذار من اين دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، تركه هم ميگه باشه. بعد يه تركش ديگه ميخوره پاي عراقيه هم كنده ميشه، ورش ميداره ميندازه اونور مرز. يه دفعه تركه تفنگ رو ميذاره روشقيقه يارو ميگه: هوي! فكر نكن من تركم نميفهمم، كم‌كم داري فرار ميكني‌ها

-يارو تركه ميره مشهد حرم امام رضا، يك نامة بلند بالا هم مينويسه كه آراه امام رضا جون، پنج ميليون پول ميخوام، يك ماشين ميخوام، يك زن رديف ميخوام و خلاصه يك صفحه پر ميكنه، زيرشم مينويسه: يا امام رضا، اگه اينا رو نميدي، بزن مارو بكش راحتمون كن. خلاصه نامه رو ميندازه تو، بعد يك دقيقه نگاه ميكنه به آسمون، ميبينه يكي از گلدسته‌ها داره ميافته روش! بدبخت فر ميخوره و خودشو پرت ميكنه يك طرف و خلاصه با هزار بدبختي جاخالي ميده. بعد كه خطر رفع شد بلند ميشه داد ميزنه: جسارته يا امام رضا، بگمونم نامه رو پشت و رو گرفتي

-به تركه ميگن يك معما بگو، ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درختو؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه، ميگه: نميدونم، حالا بگو چيه؟ تركه ميگه بخاري! يارو كف مي‌كنه، ميگه: باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درختو گرم مي كنه؟ تركه ميگه: بخاريِ خودمه دوست دارم بگذارمش بالاي درخت

-يه روز يه آباداني عينك ريبن زده بود اما يه شيشه نداشت بهش ميگن اين چه عينكيه زدي?. .!!!!ميگه ولك تو تر كم !

-يه رشتي و يه آباداني رو داشتن اعدام ميكردند رشتي داشت مثل بيد مي لرزيد آباداني گفت چته ?او مگه بار اولته !

-جاسم جوهر خودكارش تمام شد ترك تحصيل كرد !

يك روز كه يه آباداني كه اسير شده بوده بر مي گرده . ازش مي پرسن اونجا شكنجتون هم مي كردن؟ميگه اره. ميگن چه جوري؟ ميگه دو نوع بود يكي روحي يكي جسمي. ميگن خب بگو چطوري؟ ميگهروحيش اين بود كه دست و پامون رو مي بستن و جلوي چشمامون عينك آفتابي خورد مي كردن. ميگن خب جسميش چطوري؟ ميگه دست و پامون رو مي بستن بعد اهنگ مي ذاشتن و نمي ذاشتن برقصيم

آرنولد ميره آبادان، همون شب اول آبادانيه تو خيابون بهش گير ميده كه: ولك تورو جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خيابون ديدي بهم سلام كن! خلاصه اونقدر بهش ميگه، تا آخر آرنولد قبول ميكنه. فرداش آبادانيه داشته با دو سه تا از رفيقاش تو خيابون سگ‌چرخ ميزده، يهو ارنولد مياد ميگه: سلام عبود! آبادانيه ميگه: اَاه‌ه‌ ... باز اين سيريش اومد

-،به لره ميگن: با بيد جمله بساز. ميگه: در خانه ما يك بيد بيد! ميگن: اون بيد نيست، بوده. ميگه: آهان باشه، در خانه ما يك بود بيد !

-لره مي ره اسپانيا بهش مي گن لرنزو !

-ميخواستن لره رو شكنجه روحي بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گرد، ميگن برو يك گوشه بشين !

-به يه چوپونه مي گن تو كه اينقدر با گوسفندا ميگردي تاثيري روت نذاشته؟ ميگه: نع نع نعععع !

-به لره ميگن با لجن جمله بساز ميگه همه تو ايران با من لجن !

-يه روز يه لر مي ره مخابرات وقتي نوبتش مي شه مسئول مي گه كه لر بره كابين آخر . بعد از كابين آخر دستشويي بوده لره مي ره تو دستشويي دسته سيفون رو به جاي گوشي مي گيره ميگه الو بوآ بوت مياد ولي صدات نمياد

-لره داشته تو لس‌آنجلس قدم ميزده، يهو داريوش رو ميبينه، بدو بدو ميره جلو، ميگه: سلام آقا داريوش! داريوش ميگه: سلام هموطن!  لره كف ميكنه، ميگه: اوووف! عجب كيفيتي

-لره رو ميفرستن جبهه، بعد شيش هفت ماه برميگرده، در ميزنه، داداش كوچيكش با يك تپه ان ريش درو وا ميكنه! لره هول ميكنه، ميگه: چي شده!؟ ننه مرده.. بوا مرده؟! داداشش هيچي نميگه، فقط يك نگاهِ معني داري بهش ميندازه و ميره تو. لره جفت ميكنه، ميره تو ميبينه داداش بزرگش هم تا زير گردن ريش گذاشته! بدبخت پاك شلوارشو خيس ميكنه، ميگه: اصغرجون، تورو خدا بگو چي شده؟! كي مرده؟!  داش اصغر هم يك نگاه به لره ميكنه و از اتاق ميره بيرون. لره بدبخت سراسيمه ميره تو اتاق باباش، ميبينه ريش باباش رسيده تا دم نافش! لره دو دستي ميزنه تو سرش، ميگه: بوا... بگو آخه چه بلايي سرمون اومده؟ ننه مرده؟!  باباش ميگه: اي كاش ننت مرده بي... كاش بوات مرده بي... پسر آخه اين ريش تراشو چرا بردي؟

-لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگي ياد بگيره، جلسة اول از معلمش مي پرسه: اين چراغ رنگيه چيه؟! يارو مياد سركارش بگذاره، ميگه: اين چراغ راهنماييه؛ وقتي سبزه يعني اهل تهران برن، وقتي زرده شهرستاني‌ها و قرمز هم مال لراست! خلاصه اين جريان ميگذره و لره هم امتحان ميده وقبول ميشه، روز اول ميشينه پشت ماشين و ميرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد ميكنه.  افسره داد ميزنه: راننده پيكان، بزن كنار!  لره سرشو از پنجره مياره بيرون، داد ميزنه: لـُــرُم... مـــا لـُـــرُم!! افسره يك نگاه ميندازه، ميگه: باشه بابا...برو...برو

-لره داروخونه داشته، يك روز  جلو در مغازه بزرگ مينويسه: سوسك كش جديد رسيد! خلاصه بعد يك مدت يك بابايي مياد تو ميگه: ببخشيد، جريان اين سوسك‌كش جديد چيه؟ اين خونة ما رو سوسك سر گرفته. لره ميگه: اين دارو خيلي جديده و بازدهيش هم تضمينيه. شما اين دارو رو ميريزيد تو يك قطره چكون، بعد كشيك ميكشيد تا سوسكها رو بگيريد. هر سوسك رو كه گرفتيد، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازين دارو ميچكونيد، بعد از يك مدت سوسكها كور ميشن و خودشون از گشنگي ميميرن!! يارو كف ميكنه، ميگه: خوب آخه اگه سوسكها رو بگيريم كه همونجا درجا مي‌كشيمشون!  لره ميره تو فكر، بعد يك مدت ميگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه

شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 15:5 ::  نويسنده : مهدی
شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 14:44 ::  نويسنده : مهدی

 

پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 20:22 ::  نويسنده : مهدی

 

 

 


 

پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 20:5 ::  نويسنده : مهدی

شادمهر عقيلي متولد هفتم بهمن ماه 1351 خیابان جیهون است شماره شناسنامه اش 8601 صادره از تهران است.او در یک خانواده ی شش نفره بدنیا آمده و فرزند آخر خانواده است.دو برادرش در جنگ به شهادت رسیدند و پدرش که اهل طالقان بود در دوران نوجوانی شادمهر به دلیل بیماری سرطان درگذشت.


 

از کودکی با دیدن سازهای موسیقی به این رشته ی هنری علاقه مند شد شادمهر از همان دوران به کارهای سخت و مشکل  علاقه ي زيادي داشت .از 10 سالگی ویلن را به عنوان ساز اصلی انتخاب کرد و از همان آغاز فعالیت موسیقی عشق و علاقه خاصی به نوازندگی و ساخت آهنگ داشت.و زیاد به سمت و سوی خوانندگی نمی رفت.


مدتها در ستارخان منطقه شهرآرا ساکن بودند و بعد به جردن نقل مکان کردند بعد از اتمام مقطع راهنمایی به هنرستان موسیقی رفت و در  سال 67 از هنرستان موسیقی به اتفاق یک گروه به واحد موسیقی صدا و سیما رفت.فواد حجازی هم جزء آن گروه بود.در همانجا بود که با خشایار اعتمادی و علیرضا عصار آشنا شد.


اولین ترانه ای که خواند((معبود))بود و ((بهار من))اولین کاست مستقل او.هیچ گاه نتوانست در ایران مجوز کنسرت بگیرد اما فروش کاست ((دهاتی))او بسیار بالا بود.خودش تا زمانی که از ایران برود از میان ترانه هایی که خوانده بود((هزار و یکشب)) ((یاس))و((دلخوشی)) را بیشتر دوست داشت و ترانه((آدم فروش))او را نیلوفر لاری پور و فرزاد حسنی سروده اند.هم اکنون او يكي از محبوب ترین خواننده هاي موسیقی پاپ به شمار ميرود


شادمهر به شمال کشور علاقه خاصی دارد. او بسیار محتاط و محافظه کار است وی بعد از انقلاب اولین خواننده ای بود که در سینما هم به عنوان بازیگر حضور پیدا کرد.تا قبل از اینکه بازیگر شود شاید ماهی یکبار به سینما می رفت و معتقد بود بازیگری کار دشواری نیست. می گویند برای بازی در فیلم ((شب برهنه)) سعید سهیلی حدود 20 میلیون تومان دستمزد گرفت

هرگز در زمینه موسیقی از استادی بهره نگرفت بیش از اندازه به مادرش علاقه دارد و خیلی اصرار داشت که مادر با او به آن سوی مرزها برود اما مادرش نپذیرفت.شادمهر ورزش را دوست دارد و در عرصه ورزشهای اسکی روی آب و شمشیربازی مدتها فعالیت می کرد.جودو و تکواندو هم مدتی ورزش حرفه ای او به شمار میرفتند.در دوران مدرسه هم مرتب فوتبال بازی می کرد و تا قبل از رفتن عضو ثابت تیم فوتبال هنرمندان بود.


 

برادرزاده اش هومن هم خواننده است چندي پيش با عرشیا خواننده موسیقی پاپ رابطه  اش شكر آب شد و می گویند آدم فروش را برای او خوانده. اردیبهشت سال 80 شادمهر تصمیم گرفت از  ایران به کانادا برودو به دلیل اینکه نواختن اکثر سازها رااز سنتو و گیتار گرفته تا پیانو و ویلن و ...را بلد است توانست جایگاه ویژه ای در موسیقی ایران چه در اینجا و چه در خارج بدست آورد ولی همیشه میگوید که روزی برمیگردد و دلش برای ایران خیلی تنگ شده است.


بعد از رفتنش شایعات زیادی درباره او گفته شد.از جمله اینکه زندانی شده-به بیماری روانی دچارگشته و...ولی همه اینها شایعه ای بیش او بعد از مدتی اقامت در کانادا کلاسهای آموزش گیتار و ویلن راه انداخت و اواسط سال 82 توانست یک آپارتمان در کانادا بخرد و با اجاره نشینی خداحافظی کندو آخرین جمله ای که در این زندگی نامه میتوان از شادمهر گفت این است که در سال 80 ((جان واردادرسن))خبرنگار بخش خارجی واشنگتن پست پس از دیدار از ایران مطلبی نوشت که با این جمله آغاز می شد:ایران اسلحه جدیدی در مقابل غرب به کار گرفته است "شادمهر عقیلی".البته این حرف خبرنگار خارجی بیش از حد اغراق آمیز است ولی نمیتوان گفت که خیلی هم از حقیقت به دور است




 

نکاتی کوتاه از زندگی شادمهر عقیلی:

زیاد اهل درد دل کردن نیست و آدمی تودار است

اهل دود و دم نیست و سیگار هم نمی کشد.

برادرش محمد پدر هومن مهندسی متالو‍‍‍زی خوانده است.


 

روابط عمومی خوبی ندارد و زیاد دوست ندارد که در محافل حضور پیدا کند.و تا موقعی که کاری ندارد از منزل خارج نمی شود.

اصلا اهل سیاست و حرفهای سیاسی زدن نیست.

تا چندی قبل با آشپزی میانه خوبی نداشت و مثل اکثر مردان ایرانی فقط بلد بود نیمرو درست کند.البته حالا حتما آشپز خوبی شده است.


 

بعد از رفتنش در بیش از 15 کشور دنیا کنسرت داشته است ودر یکی از کنسرتهای او در دبی یکی از تجار اماراتی یک ساعت مچی به او هدیه داد که قیمتش 12 میلیون تومان بود

در سال 78 در ایران گواهینامه رانندگی گرفتدر سال 83 توانست گواهینامه بین المللی را در کانادا بگیرد.

اولین اتومبیل او یک پراید بود تا قبل از اینکه از ایران برود پرشیا و بی.ام.و داشت

همیشه میگوید هیچ گاه رفقایش را فراموش نمی کند


 

 اهل دروغ نیست و بسیار دست و دل باز است.

شایعه ازدواج او در کانادا صحت ندارد

 شادمهر عقيلي خسرو شکیبایی را خیلی دوست دارد و با او صمیمی بود.

قصه فیلم((پر پرواز))به زندگی واقعی او خیلی نزدیک بود.

او مدتی در کالج تورنتو در رشته موسیقی تحصیل کرد...


 

شادمهر وقتی در ایران بود آلبومی ساخت به نام((آدم و حوا))که هیچ گاه مجوز نگرفت و شادمهر تهدید کرده بود که ممکن است به لس آنجلس برود.تهدیدی که پخش صدای او را از رادیو و تلویزیون ممنوع کرد.

همیشه تیپ اسپرت می زند.

زیاد اهل مطالعه روزنامه ها و مجلات نیست.

مدتی در ایران در عرصه خوانندگی ممنوع الفعالیت شد

با اميدوارم لذت برده باشيد

 

 

 

 

 

 

پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 19:51 ::  نويسنده : مهدی
 به بهانه همکاری شادمهر و ابی بیوگرافی ابی عزیز رو در اختیار دوستان شادمهریمون و هم طرفداران اقای صدا میزارم .خداییش اینو بگم صدای ابی فوق العادس من یکی خیلی دوست دارم  
سفارش میکنم شما هم گوش بدین
 
 

 
 نام اصلی ابراهیم حامدی
معروف به ابی
تولد 29 خرداد 1328 در تهران
ملیت ایرانی
سبک پاپ

 
ابراهیم حامدی متخلص به "ابی" در 29 خرداد سال 1328 در میدان فوزیه تهران دیده به جهان گشود.
او در اوان نوجوانی به استعدادهای خویش در خواندن پی برد و شروع به خواندن در یک گروه دوستانه به نام sun boys کرد و خواندن در باشگاهها و کاخ های جوانان را آغاز کرد و پس از چند سال ، در آغاز جوانی اولین ترانه ی مستقل خود را اجرا کرد.این اثر ترانه ای بود با نام "عطش" از ساخته های " استاد حسین واثقی "برای فیلمی با همین عنوان. "ابی" این ترانه را با چنان قدرت و زیبایی اجرا کرد که توجه بسیاری را به خود جلب کرد.
ابی به این ترتیب پا به عرصه ی ترانه گذاشت و آغازگر سبکی تازه در ترانه نوین ایران شد. او با اتکا بر صدای توانمند و بی نظیرش پا به عرصه پر فراز و نشیب ترانه گذاشت. او از همان روزهای اول و آثار نخستینش نشان داد که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد و می تواند تأثیر به سزایی در شکلگیری ترانه نوین ایران که آن روزها چند سالی بیشتر از عمرش نمی گذشت داشته باشد.
دومین ترانه او ترانه ای بود اعتراضی به نام "چرا" ، با شعر "مسعود هوشمند" و آهنگ "استاد حسین واثقی " که به سبک و شیوه ای بسیار زیبا توسط او خوانده شد. اما سومین آهنگی که "ابی" اجرا کرد و به گفته خودش باعث معروفیت او شد ترانه ای به نام "شب" بود با "شعر "اردلان سرفراز" و آهنگ "منصور ایران نژاد " که در شوی "میخک نقره ای" زنده یاد "فریدون فرخزاد" به گوش مردم رسید. این ترانه به خاطر شعر و موسیقی قوی و همچنین اجرای عالی خواننده بسیار مورد توجه قرار گرفت و همگان را به تحسین واداشت.
ابی در همین دوران با شهبال و شهرام شبپره آشنا شد و با ایشان شروع به همکاری در گروهی کرد که در آن روزگار یکی از بهترین گروههای موسیقی در ایران بود. بله او مدتی با گروه Black cats همکاری کرد و شبهای بسیاری را در کاباره ی "کوچینی" به روی صحنه رفت و تجربه کسب کرد . اما پس از مدتی فعالیت خود را با این گروه قطع کرد و کارش را به صورت مستقل و به تنهایی ادامه داد .
واین آغاز کار هنرمندی بود که فریادش تبدیل به صدای در گلو خفه شده مردم ایران شد.

 
"ابی" کارش را با همین سبک و سیاق ادامه داد ودر طول سالهای پیش از انقلاب ده ها ترانه اجرا کرد. که این ترانه ها در سالهای بعد از انقلاب در قالب چهار آلبوم منتشر شد . این آلبومها به ترتیب "تپش" ، "نازی ناز کن" ،"شب زده" و"کوه یخ" نام داشت. او در این چهار آلبوم آثاری جاویدان از بهترین ترانه سرایان و آهنگسازان ایران را اجرا کرد .
ابی همچنان در آن سالها بر روی تعداد زیادی از فیلمها ترانه خواند و سکانسهایی ماندگار از تلفیق هنر کارگردانان ، بازیگران و صدای "ابی" ساخته شد.
از جمله فیلمهایی که "ابی" برای آنها ترانه خواند می توان به فیلمهای : عطش ، هیاهو ، تپش ، کندو ، ذبیح ، قاصدک ، بت شکن ، گل های کاغذی ، شب زخمی ، خاکستری ، باغ بلور ، تهمت ، بر فراز آسمانها و بوی گندم اشاره نمود. همچنین او در زمینه بازیگری هم یک بار خود را آزمود و در فیلم "بوی گندم" ایفای نقش کرد .
"ابی" دو سال پیش از انقلاب برای اجرای یک سری کنسرت در آمریکا از ایران خارج و به دلیل شکل گرفتن انقلاب در ایران در آمریکا ماندگار شد .
ابراهیم حامدی در سالهای سخت و سنگین غربت نیز قدمی از راه خود پا پس نکشید و خود را در بازار غیر مسیول "لوس آنجلس" رها نکرد و با سختی زیاد به انجام کار درست با ترانه سرایان و آهنگسازان مسیول و نام آشنا ادامه داد. او در طول سالهای غربت تا به امروز دوازده آلبوم منتشر کرده است که به ترتیب انتشار عبارتند از : با تو ، غریبه ، خلیج ، ستاره دنباله دار ، معلم بد ، اتل متل ، ستاره های سربی ، عطر تو ، پیر ، تاج ترانه ، طلوع کن و شب نیلوفری .
" ابی" در تمامی این سالها چه قبل و چه بعد از انقلاب و از همان کارهای آغازین خود و در طول سالهای غربت هیچگاه مسیولیت خود را نسبت به ایران و وضعیت مردم آن فراموش نکرده است و همیشه ترانه های ملی و میهنی و ترانه های معترض را در کنار ترانه های عاشقانه اجرا کرده و به سمع دوستداران صدایش رسانده است . ترانه هایی چون : چرا ، شب ، پاینده باد ایران ، روستایی ، هم غصه ، پیر ، خلیج فارس ، گل سرخ ، خانه سرخ ، خورشید بی حجاب ، نون و پنیر و سبزی ، اتل متل ، معلم بد ، طلوع کن ، هلا ، درخت ، سیاه پوشها و چندین و چند ترانه دیگر از این دست. او با انتخاب و اجرای این آثار نشان داده که نسبت به مردم و میهنش چه احساس ناب و خالصی دارد و اوج این احساس را در ترانه "خلیج فارس" که بی شک یکی از زیباترین آثار خلق شده در تاریخ ترانه نوین ایران می باشد مشاهده می کنیم ترانه ای که در زمان اجرایش توسط "ابی" اشک لذت و غرور و میهن پرستی را بر دیگان هر ایرانی جاری می سازد .
ابی جوایز مختلف جهانی را برده است از جمله شکست ابراهیم تاتلیس خواننده قرن ترکیه در سال 1354 در کشورش با آهنگ شکار. اما مهمترین جایزه جهانی ابی آقای صدا شدن در جهان در سال 1993 در سالن بزرگ استرالیا با آهنگ معروف خلیج فارس بود که لقب Master Of Voice را کسب کرد. او از پر طرفدارترین خواننده های تاریخ ایران به شمار میرود که بزرگترین سالنهای کنسرت از جمله اسکار و نوبل کنسرت داده است و پای ایرانیها را به این سالنها باز کرده است.
ابی در اجرای کنسرت نیز به موفقیتهای بسیاری دست یافته و درهای سالنهای بزرگ و مشهور در جهان با اتکا بر توان بالای صدایش در اجراهای زنده و همچنین ترانه های خاطره ساز و محبوبش سالانه هزاران ایرانی را در این سالنها در اقصی نقاط جهان گرد هم می آورد و برایشان از "عشق" می خواند . از جمله سالنهای نامداری که ابی در آنان برنامه اجرا کرده می توان به این سالنها اشاره کرد :
یونیورسال آمفی تیاتر (لوس آنجلس) ، شراین آدوتوریوم (محل برگزاری مراسم اسکار) ، گریک تیاتر (لوس آنجلس) ، کندی سنتر (واشنگتن) ، اپرای سیدنی (همراه با ارکستر سمفونی سیدنی ) ، سالن سلطنتی نوبل (استکهلم ) ، کویین آمفی تیاتر (ونکوور) ، گلوین (سالن بین المللی سوید ) ، فیلارمونیک برلن (برلین) ، گلف دبی (سالن بین المللی دبی) ، اویشن کلاب (سالن بین المللی دبی ) ، کنسرت هاوس (یوتبوری) و ...
"ابی" در تمام دوران هنری اش با بهترین ترانه سرایان و آهنگسازان ایران همکاری داشته و بهترین آثار آنان را اجرا نموده است. شاید از اصلی ترین دلایل موفقیت او و ماندگار شدن آثار او در طول بیش از سی سال همین همکاری هاست ، که حاصلش خلق ترانه هایی ماندگار در ترانه نوین ایران می باشد . از جمله بزرگانی که "ابی" با آنها همکاری داشته است می توان به ترانه سرایانی چون : ایرج جنتی عطایی ، اردلان سرفراز ، شهیار قنبری ، لیلا کسری(هدیه) ، منصور تهرانی ، زویا زاکاریان ، هما میر افشار و غیره اشاره کرد و از آهنگسازانی چون زنده یاد واروژان ، بابک بیات ، فرید زلاند ، سیاوش قمیشی ، محمد شمس ، اسفندیار منفرد زاده و غیره نام برد .
"ابی" آوازخوانی ست مردمی که از دل مردم ایران زاده شده است. او با احترام به گوش و هوش مردم ایران در طول سی و پنج سال کار هنری اش و با قبول سنگینی مسیولیتی که بر دوش دارد و با تلاش پشتکار زیاد و با خلق آثاری که در گوشت و خون مردم ایران جای گرفته است و همچنین شخصیت هنری محبوبی که دارد توانسته دل بسیاری از ایرانیان را بدست آورد و این ارتباط با جوانان در ایران به حدی است که نام "ابی" بر دیوارهای دورافتاده ترین روستاهای ایران نیز به عنوان خواننده محبوب آنان نقش بسته و این نشان از اوج موفقیت و محبو بیت یک هنرمند است.
 
آلبوم‌های پیش از انقلاب

 
* شب
* پیر
* تپش
* نازی نازکن
* شب زده
* کوه یخ

 
آلبوم‌های پس از انقلاب

 
* با تو
* غریبه
* خلیج
* ستارهٔ دنباله دار
* معلم بد
* اتل متل
* ستاره‌های سربی
* عطر تو
* پیر
* تاج ترانه
* طلوع کن
* شب نیلوفری
* حسرت پرواز  
 
 
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 16:13 ::  نويسنده : مهدی

مضرات قلیان,کشیدن قلیان

 

یک سری باورهای نادرست و واقعیت درباره کشیدن قلیان وجود دارد که برای شما بیان می کنیم:

 

باور غلط 1- ازآنجا که تنباکوی قلیان از طریق آب فیلتر می‌شود، کلیه مواد مضر آن تصفیه می‌شود.

واقعیت 1- کشیدن تنباکو از طریق آب، مواد سرطان‌زای آن را تصفیه نمی‌کند. این دود می‌تواند به اندازه دود سیگار اثر مخرب بر روی ریه و قلب داشته باشد.

 

باور غلط 2- استنشاق دود قلیان ریه‌ها را نمی‌سوزاند، به همین دلیل مضر نیست.

واقعیت 2- دود قلیان وقتی استنشاق می‌شود، ریه‌ها را نمی‌سوزاند، زیرا از طریق آبی که در پایین آن قرار دارد خنک می‌شود. با اینکه دود خنک می‌شود، اما هنوز هم حاوی مواد سرطان‌زایی است که برای بدن مضر است.

 

باور غلط 3- کشیدن قلیان سالم‌تر از کشیدن سیگار است.

واقعیت 3- دود قلیان به همان اندازه دود سیگار مضر است. قلیان به طریقی متفاوت دود تولید می‌‌کند: دود سیگار از سوختن تنباکو ایجاد می‌شود، در حالی که دود قلیان از طریق گرم شدن تنباکویی که در کاسه‌ای بالای آن قرار دارد از طریق زغال تولید می‌شود. محصول نهایی آن یعنی دود، یکسان است که حاوی مواد سرطان‌زا است.

 

باور غلط 4- کشیدن قلیان به اندازه کشیدن سیگار اعتیادآور نیست، زیرا نیکوتین ندارد.

واقعیت 4- تنباکوی قلیان هم مثل تنباکوهای معمولی حاوی نیکوتین است. در واقع، در یک جلسه 60 دقیقه‌ای قلیان، فرد در معرض حجم دودی 100 تا 200 مرتبه بیشتر از یک سیگار قرار می‌گیرد.

 

باور غلط 5- تنباکوی گیاهی قلیان سالم‌تر از تنباکوی معمولی است.

واقعیت 5- این هم مثل کشیدن سیگار گیاهی یا "طبیعی"، فرد را در معرض مواد سرطان‌زا قرار می‌دهد.

 

تاثیرات مضر قلیان بر سلامت انسان

مصرف قلیان آشکارا نشان داده است که تاثیرات مضری بر دو عضو حیاتی بدن به نام ریه‌ها و قلب دارد. سرطان ریه، سرطان مری، بیماری انسدادی ریوی مزمن، آمفیزم، پایین بودن وزن هنگام تولد نوزاد، افزایش حملات آسم و ذات‌الریه برخی از خطرات مربوط به کشیدن قلیان هستند.

میزان و عمق دَم در حرکت دادن آب قلیان بسیار مهم است و قلیان با وجود اینکه کمتر مصرف می ‌شود، اما حجم دودی که از طریق آن وارد بدن می‌ شود، 10 تا 20 برابر دود ناشی از مصرف سیگار است.

سایر خطراتی که در کشیدن سیگار مشاهده نمی شود، ولی در کشیدن قلیان وجود دارد، بیماری‌های عفونی مثل هپاتیت ب (در اثر استفاده مشترک از شیلنگ قلیان) و افزودن الکل یا داروهای روان‌گردان به تنباکوی قلیان است.

تحقیقات همچنین نشان داده است که پس از 45 دقیقه استفاده از دود قلیان، مونوکسید کربن، نیکوتین پلاسما و ضربان قلب به شدت بالا می‌رود.

استفاده از قلیان در کنار سرطان ریه با افزایش احتمال ابتلا به سرطان دهان و مثانه نیز همراه است.

یک تحقیق نشان داده است که کشیدن قلیان خطر ابتلا به سل ریوی را افزایش می‌دهد.

مخصوصاً کودکان در مقابل تاثیرات مضر قلیان آسیب‌پذیر هستند. اگر در محلی باشند که در آن قلیان کشیده می‌شود، احتمال ایجاد عفونت‌های ریوی، آسم و سندرم مرگ ناگهانی کودک در آنها افزایش می‌یابد.

متأسفانه به اکثر تنباکو‌هایی که در سال های اخیر به بازار آمده اسانس‌هایی اضافه می‌ شود که این اسانس ها علاوه بر تحریک دستگاه تنفس موجب حساسیت و آلرژی می‌ گردد، بنابراین علاوه بر بیماری‌های ذکر شده، رینیت آلرژیک و سرفه‌های مزمن همراه با خلط را برای فرد به همراه دارد.

این تصور، تصوری کاملاً غلط است که اگر دود قلیان وارد ریه نشود و فقط از راه دهان خارج شود، آسیبی به ریه‌ها نمی رساند، چون دود از طریق مخاط دهان و حنجره جذب بدن گشته و آثار سوء خود را می ‌گذارد.

حتی در هوایی که دود قلیان آزاد می ‌شود، افرادی که قلیان نمی‌ کشند و در معرض دود قرار گرفته اند، در طولانی‌ مدت دچار عوارض آن خواهند شد.

اگر فویل آلومینیومی که در قلیان استفاده می‌شود کیفیت خوبی نداشته باشد، با زغال در حال سوختن واکنش داده و موادسرطان‌زایی تولید می‌کند که موجب سرطان می‌شود.

افرادی که قلیان می‌کشند باید از این واقعیت مطلع باشند که دود قلیان چون از آب رد می‌شود و مرطوب است مدت زمان بیشتری در ریه‌ها می‌ماند. برخی میکروب‌ها، عمدتاً باکتری‌هایی که موجب سل می‌شوند، در لوله قلیان وجود دارند.

 

کشیدن قلیان چطور بر میزان اسپرم مردان تاثیر می‌گذارد

شواهدی وجود دارد که اعلام می‌کند قلیان می‌تواند میزان اسپرم را در مردان کاهش دهد.

کشیدن قلیان می‌تواند تحرک و طول ‌عمر اسپرم را کاهش داده و موجب تغییرات ژنتیکی شود که بر بچه تاثیر می‌گذارد. ازآنجاکه قلیان حاوی فلزات سنگینی چون آرسنیک، کروم، سرب و کبالت است، این‌ها موجب کاهش تولید اسپرم می‌شوند.

 

کشیدن قلیان چه تاثیراتی بر زنان باردار و جنین دارد

بیشترین تاثیر سوءمصرف سیگار بر روی جنین، در سه ماهه دوم و سوم بارداری است، زیرا در این زمان اندام های جنین به تدریج تشکیل می شوند و در صورت استعمال سیگار، رشد اندام ها مختل و جنین با عقب ماندگی مواجه می شود.

استعمال سیگار حتی پیش از بارداری هم مضر است و بر تخمک های زن تاثیر منفی دارد و قدرت باروری آن ها را کاهش دهد.

استعمال سیگار موجب می شود تا هنگام زایمان، جنین با استرس مواجه شود و با آغاز درد زایمان، ضربان قلب جنین کاهش یابد و نتواند انقباضات رحم را تحمل کند. به این ترتیب زایمان با مشکل مواجه شده و نوزاد باید به روش سزارین متولد شود.

استعمال سیگار توسط اطرافیان مادر باردار هم اثراتی سوئی بر جنین دارد و تنفس دود ناشی از سیگار اطرافیان نیز بسیار خطرناک است.

دود قلیان نیز برای جنین بسیار مضر است و به دلیل این که پیش از استعمال با بخار آب مخلوط می شود، بسیار خطرناک تر از دود سیگار است.

 

مصرف سیگار و قلیان موجب پوکی استخوان می شود

مصرف سیگار و قلیان موجب اختلال در جذب کلسیم و ساخت استخوان، یائسگی زودرس، کاهش وزن و تخریب هورمون های جنسی می شود که به تسریع پوکی استخوان می انجامد. مصرف الکل نیز با کم کردن فعالیت سلول های سازنده استخوان موجب پوکی استخوان می شود.

 

مصرف دخانیات بهبود زخم را به تاخیر می اندازد

در سیستم گوارشی ودر بیمارانی که مبتلا به سوء هاضمه هستند می توان گفت مصرف دخانیات، به صورت استنشاقی یا طرق دیگر، در ایجاد زخم های گوارشی، تشدید برگشت اسید معده به مری و ایجاد سرطان های دستگاه گوارش موثر است .همچنین در بیمارانی که دچار زخم های سیستم گوارشی هستند، مصرف دخانیات بهبود زخم را به تاخیر می اندازد و پاسخ به درمان را کند می کند.

به بیمارانی که از سوء هاضمه رنج می برند توصیه اکید می شود، حتما برای افزایش تاثیر درمان و کاهش عود بیماری، به طور جدی مصرف مواد دخانی را ترک کنند

پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 15:48 ::  نويسنده : مهدی
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 15:37 ::  نويسنده : مهدی
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 15:34 ::  نويسنده : مهدی
پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 15:20 ::  نويسنده : مهدی
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 19:10 ::  نويسنده : مهدی
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 14:4 ::  نويسنده : مهدی
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 13:34 ::  نويسنده : مهدی
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 13:27 ::  نويسنده : مهدی

 خنده دارترین ویندوز به لهجه اصفهانی (تصویری)

چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 13:13 ::  نويسنده : مهدی
نام اصلي: خلیل

نام خانوادگي اصلي: وثوقی



تاريخ تولد: 1316

محل تولد: شهر خوی

مليت: ایران

......................................

مدرك تحصيلي: دیپلم


بيوگرافي

 فعالیت در زمینه دوبله 1337

 فعالیت در زمینه تئاتر 1356

 مهاجرت به آمریکا 1359

شاید نزدیک به یازده سال زمان لازم بود تا بهروز وثوقی کشف شود. او از سال 1337 با بازی در فیلم "طوفان در شهر ما" به سینما‌ آمد و تا سال 1347 در نقشهای متفاوت اما نچندان پررنگی ظاهر شد. انتخاب او برای بازی در فیلم قیصر توسط مسعود کیمیایی کافی بود تا نام بهروز وثوقی زبانزد خاص و عام شود. نقش آفرینی تحسین برانگیز بهروز وثوقی در "قیصر" پس از سالها توانست بت فردین را شکسته و چهره اواخر دهه چهل و نیمه اول دهه پنجاه سینمای ایران شود.

بهروز وثوقی بازیهای ماندگار و متفاوت بسیاری در کارنامه هنری دارد:
قیصر، طوقی، داش آکل، تنگسیر، بلوچ، بت و ...

بازی تحسین برانگیز و خارق العاده بهروز وثوقی در فیلمهای "گوزنها" (مسعود کیمیایی، 1354) و "سوته دلان" (علی حاتمی) برای همیشه در تاریخ سینمای ایران به یادگار ماند.

وثوقی در سال 1359 ایران را برای همیشه ترک کرد. او خارج از ایران در فیلمهایی هم بازی کرد.

همکاری بهروز وثوقی و مسعود کیمیایی در هفت فیلم، هفت بازی بشدت متفاوت در کارنامه وثوقی بر جای گذاشت.

همسر سابق گوگوش و برادر چنگیز و شهراد وثوقی .


مجموعه آثار بهروز وثوقی :

-  صد کیلو داماد (۱۳۴۰خ / ۱۹۶۲م)

-  گل گمشده (۱۳۴۱خ / ۱۹۶۲م)

-  فرشته‌ای در خانه من (۱۳۴۲خ / ۱۹۶۳م)

-  دختر ولگرد (۱۳۴۳خ / ۱۹۶۴م)

-  لذت گناه (۱۳۴۳خ / ۱۹۶۴م)

-  دزد بانک (۱۳۴۴خ / ۱۹۶۵م)

-  عروس دریا (۱۳۴۴خ / ۱۹۶۵م)

-  امروز و فردا (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م)

-  بیست سال انتظار (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م)

-  خداحافظ تهران (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م)

-  هاشم خان (۱۳۴۵خ / ۱۹۶۶م)

-  ایمان (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)

-  دالاهو (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)

-  زنی به نام شراب (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)

-  وسوسه شیطان (۱۳۴۶خ / ۱۹۶۷م)

-  بر آسمان نوشته (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)

-  بیگانه بیا (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)

-  تنگه اژدها (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)

-  دشت سرخ (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)

-  گرداب گناه (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)

-  من هم گریه کردم (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)

-  هنگامه (۱۳۴۷خ / ۱۹۶۸م)

-  دزدسیاهپوش (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م)

-  دنیای آبی (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م)

-  قیصر (۱۳۴۸خ / ۱۹۶۹م)

-  پنجره (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م)

-  دور دنیا با جیب خالی (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م)

-  رضا موتوری (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م)

-  طوقی (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م)

-  قهرمانان (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م) (The Invincible Six) (مشترکا با ایالات متحده)

-  لیلی و مجنون (۱۳۴۹خ / ۱۹۷۰م)

-  داش اکل (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م)

-  رشید (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م)

-  فرارازتله (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م)

-  یک مرد و یک شهر (۱۳۵۰خ / ۱۹۷۱م)

-  بلوچ (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م)

-  دشنه (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م)

-  غریبه (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م)

-  گوزن‌ها (۱۳۵۱خ / ۱۹۷۲م)

-  تنگسیر (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م)

-  خاک (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م)

-  گرگ بیزار (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م)

-  نفرین (۱۳۵۲خ / ۱۹۷۳م)

-  سازش (۱۳۵۳خ / ۱۹۷۴م)

-  ممل آمریکائی (۱۳۵۳خ / ۱۹۷۴م)

-  ذبیح (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م)

-  کندو (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م)

-  همسفر (۱۳۵۴خ / ۱۹۷۵م)

-  بت (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م)

-  بت شکن (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م)

-  ماه عسل (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م)

-  ملکوت (۱۳۵۵خ / ۱۹۷۶م)

-  سوته دلان (۱۳۵۶خ / ۱۹۷۸م)

-  کاروان‌ها (۱۳۵۶خ / ۱۹۷۸م) (مشترکا با ایالات متحده)

-  نفس بریده (۱۳۵۷خ / ۱۹۷۹م)

-  گربه در قفس (۱۳۵۷خ / ۱۹۷۹م) (در ایالات متحده)

-  دفینه (۱۳۵۹خ / ۱۹۸۱م) (در ایالات متحده)

-  گروگان (۱۳۶۲خ / ۱۹۸۴م) (در آلمان غربی)

-  چشمهایش (۱۳۶۵خ / ۱۹۸۷م) (در آلمان غربی)

-  تهدید (۱۳۶۹خ / ۱۹۹۱م) (در ایالات متحده)

-  وحشت در بورلی هیلز (۱۳۶۹خ / ۱۹۹۱م)


جایزه ‌ها :

-  برنده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره جهانی فیلم هند در دهلی در سال ۱۹۷۳ برای بازی در فیلم تنگسیر

-  برنده جایزه بهترین بازیگر مرد در سومین جشنواره جهانی فیلم تهران در سال ۱۳۵۳ برای بازی در فیلم گوزن‌ها
دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 21:7 ::  نويسنده : مهدی
لطفانظربدهید ممنون مطالب و عکس های جالبی هم درموضوعات هست حتما مراجعه کنیدنظریادتون نره

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید-لطفا نظر بدید
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 11
بازدید کل : 6165
تعداد مطالب : 76
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

مشاهده جدول کامل ليگ برتر ايران